- این آهنگ در دومین آلبوم Buzz قرار دارد

너 없는 지금도 눈부신 하늘과 눈부시게 웃는 사람들
나의 헤어짐을 모르는 세상은 슬프도록 그대로인데

시간마저 데려가지 못하게 나만은 널 보내지 못했나봐
가시처럼 깊게 박힌 기억은 아파도 아픈줄 모르고

그대 기억이 지난 사랑이
내 안을 파고드는 가시가 되어
제발 가라고 아주 가라고 애써도 나를 괴롭히는데

아픈만큼 너를 잊게 된다면 차라리 앓고 나면 그만인데
가시처럼 깊게 박힌 기억은 아파도 아픈줄 모르고

그대 기억이 지난 사랑이
내 안을 파고드는 가시가 되어
제발 가라고 아주 가라고 애써도 나를 괴롭히는데

너무 사랑했던 나를, 크게 두려웠던 나를
미치도록 너를 그리워했던 날 이제는 놓아줘

보이지 않아 내 안에 숨어
잊으려 하면 할수록 더 아파와
제발 가라고 아주 가라고 애써도 나를 괴롭히는데

neo eopsneun jigeumdo nunbusin haneulgwa nunbusige usneun saramdeul
naui heeojimeul moreuneun sesangeun seulpeudorok geudaeroinde

siganmajeo deryeogaji moshage namaneun neol bonaeji moshaessnabwa
gasicheoreom gipge bakhin gieogeun apado apeunjul moreugo

geudae gieogi jinan sarangi
nae aneul pagodeuneun gasiga doeeo
jebal garago aju garago aesseodo nareul goerophineunde

apeunmankeum neoreul ijge doendamyeon charari alhgo namyeon geumaninde
gasicheoreom gipge bakhin gieogeun apado apeunjul moreugo

geudae gieogi jinan sarangi
nae aneul pagodeuneun gasiga doeeo
jebal garago aju garago aesseodo nareul goerophineunde

neomu saranghaessdeon nareul, keuge duryeowossdeon nareul
michidorok neoreul geuriwohaessdeon nal ijeneun nohajwo

boiji anha nae ane sumeo
ijeuryeo hamyeon halsurok deo apawa
jebal garago aju garago aesseodo nareul goerophineunde

حتی الان بدون تو، آسمان خیره کننده و مردمی که خیره کننده لبخند می زنند
دنیایی که جدایی من را نمی داند، متاسفانه همان است

فکر کنم نتوانستم بگذارم بروی، بنابراین حتی زمان هم نتوانست تو را از من بگیرد
خاطراتی که مثل خار در اعماق وجودم فرو رفته اند، نمی دانند چه دردی ایجاد می کنند

خاطرات تو از عشق گذشته
خارهایی می شوند که در من فرو می روند
به تو می گویم لطفا برو، واقعا برو، اما این مرا عذاب می دهد

اگر می توانستم تو را به همان اندازه که درد می کند فراموش کنم، ترجیح می دادم فقط رنج بکشم و تمام شود
خاطراتی که مثل خار در اعماق وجودم فرو رفته اند، نمی دانند چه دردی ایجاد می کنند

خاطرات تو از عشق گذشته
خارهایی می شوند که در من فرو می روند
به تو می گویم لطفا برو، واقعا برو، اما این مرا عذاب می دهد

منی که خیلی دوستم داشت، منی که خیلی می‌ترسم
آنقدر دلم برایت تنگ شده بود که حالا هم دلم برایت تنگ شده، رهایم کن

نمی‌توانی ببینی، درونم پنهان شده‌ای
هرچه بیشتر سعی می‌کنم فراموش کنم، بیشتر درد می‌کشد
لطفا برو، به تو می‌گویم برو، اما تو همچنان مرا عذاب می‌دهی